پرهام و مهمونها ...
این چند روز پرهام حسابی سرش گرمه . چون هم خاله اینا از تهران اومده بودند و هم عمه اینا از کرج هنوز اینجا هستند . پدرام (پسر عمه ی بزرگ ) به خاطر موهای بلندش به شدت برای پرهام دلهره آور شده بود به طوریکه که برخلاف همیشه اصلا دلش نمیخواست بره طبقه بالا پیش مامان جوجوگ ! و حتی به ما هم اجازه نمیداد بریم بالا ! و به شدت بغض و التماس میکرد " بابا نئو ... پدام نهههه ... " خب حق داره بچم ... آخه خواهرزاده گرامی باعث به هم خوردن پارامترهای خاص تشخیص جنسیت پرهام شده بود ! تعجب میکرد چرا پدرام موهاش به اندازه مامانش بلنده و لی مثل باباش ریش پروفسوری داره ! در حالیکه همین آقا پدرام خوشتیپ به عنوان اولین نوه خانواده ما خاطرات شیرینی با اینجا...